اشلو شهید مرتضی جاویدی به نقل از مجموعه مقالات شهید آوینی
بعد از کاظم نوبت مصطفی است. او هم نخست سعی میکند تا دوربین را منصرف کند. سرش را تکان میدهد و میخندد و اینگونه سعی میکند تا تأثیر دوربین را از نفس خود بزداید. باز هم پیروزی با اوست اگرچه بالاخره دوربین را بپذیرد و چند کلمه دربارهی خود سخن بگوید. بچهها میگویند: «بگو که طلبه هم هستی.» آشکارا سرخی شرم بر چهرهاش مینشیند، اما باز هم میخندد و از کنار این سخن، زیرکانه میلغزد و خود را نجات میدهد.
دوربین به هر کجا که رو میکند، بچهها میگریزند. اگر کسی هم اقبال میکند، میخواهد پیام استقامت خویش را ابلاغ کند. آنها میدانند که نفس، حجاب آنهاست و برای رسیدن به مقام قرب، تنها از خود گذشتن کافی است. اگرچه تنها از خود گذشتن کافی باشد، اما این نه در توان هر تازهرسیدهای است. و عجبا، باید باور کرد که در سراسر جهان، تنها این خیل وفادارانند که قدرت از خود گذشتگی دارند.
اکبر بیسیمچی، شهید حاج علیاکبر رحمانیان، و بعد هم فرمانده یکی از گروهانهای گردان کمیل. دوربین به هر کجا که رو میکند، بچهها میگریزند. آنها سعی میکنند که خود را در میان جمع گم کنند. نام و نشان، سنگینیهایی است که سالکین طریق خدا از آن دو میگریزند و اگر کسی هم از خود سخنی میگوید، هیچ رنگ و شائبهای از عجب در آن دیده نمیشود.
و بالاخره گمشدهی خویش، شهید مرتضی جاویدی را یافتیم، فرمانده شهید گردان فجر. او را که میبینی به یاد آن چهار روز و پنج شبی میافتی که در عملیات والفجر دو، با پنجاه نفر از بچههای گردان در محاصرهی دشمن افتاده بودند و هنگامی که کار به انتها رسیده بود، مرتضی گفته بود: «ما مقاومت میکنیم و اجازه نمیدهیم که تاریخ تنگهی احد تکرار شود.» اجر مقاومت دلیرانهی آنها پیروزی بود.
نام و نشان سنگینیهایی است که سالکین طریق خدا از آن دو میگریزند و مرتضی بالاخره هم در برابر سماجت دوربین تسلیم نشد. میکند و ایل نیز به همراه بهار، و بهانهی این پیوند، دامهای گرسنهای هستند که حیاتشان به مراتع سبز وابسته است.