۱۹ دی ۹۳ ، ۱۶:۴۴
(شهید علی کاظم امکانی یگانه )
نماز نشسته
نیمه شب صدایی را میشنیدم. میفهمیدم وعده ملاقات دارد. بستر خواب را رها میکردم و آهسته بیرون میرفت و وضو میساخت و با حالتی عجیب به نماز میایستاد و برای اینکه دیگران نفهمند نشسته نماز میخواند و در تاریک که کسی او را نمیبیند. وقتی "شهید علی کاظم امکانی یگانه" راز و نیاز را تمام میکرد، به بالین من میآمد و من را صدا میکرد و میگفت: برادر عزیز بلند شو و نمازی بخوان من که حال ندارم، برای منهم دعا و طلب مغفرت نما!
۹۳/۱۰/۱۹